كتيبه هاي گنج نامه در سال هاي 1840 و 1841 ميلادي توسط اوژن فلاندن  نقاش و باستان شناس فرانسوي و همراه او پاسكال كست مورد بررسي و مطالعه و گرته برداري قرار گرفت و بعد از ايشان سر هنري اولينسنكاشف بريتانيائي توانستبا استفاده از اين كتيبه ها موفقيت شاياني در گشودن رمز خط ميخي پارسي باستان كسب نمايد.



بدينسان سنگ نبشته هاي گنج نامه كليدي را به دست كاشف داد تا بوسيله آن بتواند سنگ نبشته هاي داريوش در بيستون را بخواند و بدين سان راز گنج هاي نهفته بسياري را از تاريخ گذشته اين مرز و بوم را آشكار سازد.



و از اين نظر اين اثر از برجسته ترين كتيبه هاي ميخي اوليه دوران هخامنشي محسوب ميشود.



سنگ نبشته هاي باستاني گنج نامه، در جنوب غربي همدان به فاصله 5 كيلومتري محل فعلي شهر، در انتهاي دره سرسبز و خرم عباس آباد و در ابتداي جاده اي كه همدان را به تويسركان و غرب كشور متصل ميسازد واقع شده است.



كه يك آبشار زيبا نيز در آنجا واقع شده است



از آنجا كه اين مسير در عهد هخامنشيان يكي از شعبات اصلي راه باستاني شاهي بوده كه از دامنه الوند، هگمتانه - پايتخت تابستاني هخانشيان را- به بابل در بيت النهرين مرتبط ميساخت از راه هاي پر رفت و آمد عهدامن دوران  باستان محسوب ميشده است




بعلاوه اين راه به جهت ختم به بابل راه مقدسي نيز محسوب ميشده است، به همين دليل مكان متاسبي بوده تا شاهان اين سلسله با ايجاد سنگ نگاشته مجد و عظمت نياكان خود را به رهگذران گوشزد نمايند.


كتيبه هاي گنج نامه بر گران سنگي از خارا به سه زبان پارسي باستان ، عيلامي و بابلي هر كدام در بيست سطر و از چپ به راست نگاشته شده است.يكي متعلق به داريوش و ديگري متعلق به پسرش خشايار شاه مي باشد. اين كتيبه ها از دير هنگام نام هاي گوناگوني را به خود گرفته اند، از جمله: سنگ نبشته - نبشت خدايان -دادمهان/دادبهان -تنبابر- كتيبه هاي الوند - جنگ نامه و گنج نامه
كه دو نام جنگ نامه و گنج نامه در سده هاي اخير بيشتر مصطلح بوده است.






Read More

ابوعلي سينا

در ادامه سفر سري به آرامگاه و موزه ابوعلي سينا يكي از مفاخر...مملكت عزيزمون زدم...توضيح مجدد مطالب از سايت ويكيپديا عكس ها از خودم ميباشد.



ابوعلی حسین بن عبدالله بن سینا، مشهور به ابوعلی سینا و ابن سینا و پور سینا (زادهٔ ۱ شهریور ۳۵۹ خورشیدی در بخارا-درگذشتهٔ ۴۱۶ خورشیدی در همدان، ۳۷۰-۴۲۸ قمری، ۹۸۰-۱۰۳۷ میلادی، از مشهورترین و تاثیرگذارترینِ فیلسوفان و دانشمندان ایرانی جهان اسلام بود.وی ۴۵۰ کتاب در زمینه‌های گوناگون نوشته ‌است که شمار زیادی از آن‌ها در مورد پزشکی و فلسفه است. جرج سارتن او را مشهورترین دانشمند سرزمین‌های اسلامی می‌داند که یکی از معروف ‌ترین‌ها در همهٔ زمان‌ها و مکان‌ها و نژادها است. کتاب معروف او «قانون» است.



ابن سینا یا پورسینا حسین پسر عبدالله متولد سال ۳۷۰ هجری قمری و در گذشته در سال ۴۲۸ هجری قمری، دانشمند و پزشک و فیلسوف بود. نام او را ابن سینا، ابوعلی سینا، و پور سینا گفته‌اند. در برخی منابع نام کامل او با ذکر القاب چنین آمده: حجةالحق شرف‌الملک شیخ الرئیس ابو علی حسین بن عبدالله بن حسن ابن علی بن سینا البخاری. وی صاحب تألیفات بسیاری است و مهم‌ترین کتاب‌های او عبارت‌اند از شفا در فلسفه و منطق، و قانون در پزشکی.



«بوعلی سینا را باید جانشین بزرگ فارابی و شاید بزرگ‌ترین نماینده حکمت در تمدن اسلامی بر شمرد. اهمیت وی در تاریخ فلسفه اسلامی بسیار است زیرا تا عهد او هیچ‌یک از حکمای مسلمین نتوانسته بودند تمامی اجزای فلسفه را که در آن روزگار حکم دانشنامه‌ای از همه علوم معقول داشت در کتب متعدد و با سبکی روشن مورد بحث و تحقیق قرار دهند و او نخستین و بزرگ‌ترین کسی است که از عهده این کار برآمد.»(اموزش و دانش در ایران، ص۱۲۵)








«وی شاگردان دانشمند و کارآمدی به مانند ابوعبید جوزجانی، ابوالحسن بهمنیار، ابو منصور طاهر اصفهانی و ابوعبدالله محمد بن احمد المعصومی را که هر یک از ناموران روزگار گشتند تربیت نمود.»(خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۴۹۳)
 

بخشی از زندگینامه او به گفته خودش به نقل از شاگردش ابو عبید جوزجانی بدین شرح است:








پدرم عبدالله از مردم بلخ بود در روزگار نوح پسر منصور سامانی به بخارا درآمد. بخارا در آن عهد از شهرهای بزرگ بود. پدرم کار دیوانی پیشه کرد و در روستای خرمیثن به کار گماشته شد. به نزدیکی آن روستا، روستای افشنه بود. در آنجا پدر من، مادرم را به همسری برگزید و وی را به عقد خویش درآورد. نام مادرم ستاره بود من در ماه صفر سال ۳۷۰ از مادر زاده شدم. نام مرا حسین گذاشتند چندی بعد پدرم به بخارا نقل مکان کرد در آنجا بود که مرا به آموزگاران سپرد تا قرآن و ادب بیاموزم. دهمین سال عمر خود را به پایان می‌بردم که در قرآن و ادب تبحر پیدا کردم آنچنان‌که آموزگارانم از دانسته‌های من شگفتی می‌نمودند.






در آن هنگام مردی به نام ابو عبدالله به بخارا آمد او از دانش‌های روزگار خود چیزهایی می‌دانست پدرم او را به خانه آورد تا شاید بتوانم از وی دانش بیشتری بیاموزم وقتی که ناتل به خانه ما آمد من نزد آموزگاری به نام اسماعیل زاهد فقه می‌آموختم و بهترین شاگرد او بودم و در بحث و جدل که شیوه دانشمندان آن زمان بود تخصصی داشتم.






ناتلی به من منطق و هندسه آموخت و چون مرا در دانش اندوزی بسیار توانا دید به پدرم سفارش کرد که مبادا مرا جز به کسب علم به کاری دیگر وادار سازد و به من نیز تاکید کرد جز دانش آموزی شغل دیگر برنگزینم. من اندیشه خود را بدانچه ناتلی می‌گفت می‌گماشتم و در ذهنم به بررسی آن می‌پرداختم و آن را روشن‌تر و بهتر از آنچه استادم بود فرامی‌گرفتم تا اینکه منطق را نزد او به پایان رسانیدم و در این فن بر استاد خود برتری یافتم.
 

چون ناتلی از بخارا رفت من به تحقیق و مطالعه در علم الهی و طبیعی پرداختم اندکی بعد رغبتی در فراگرفتن علم طب در من پدیدار گشت. آنچه را پزشکان قدیم نوشته بودند همه را به دقت خواندم چون علم طب از علوم مشکل به شمار نمی‌رفت در کوتاه‌ترین زمان در این رشته موفقیت‌های بزرگ بدست آوردم تا آنجا که دانشمندان بزرگ علم طب به من روی آوردند و در نزد من به تحصیل اشتغال ورزیدند. من بیماران را درمان می‌کردم و در همان حال از علوم دیگر نیز غافل نبودم. منطق و فلسفه را دوباره به مطالعه گرفتم و به فلسفه بیشتر پرداختم و یک سال و نیم در این کار وقت صرف کردم. در این مدت کمتر شبی سپری شد که به بیداری نگذرانده باشم و کمتر روزی گذشت که جز به مطالعه به کار دیگری دست زده باشم.



بعد از آن به الهیات رو آوردم و به مطالعه کتاب ما بعد الطبیعه ارسطو اشتغال ورزیدم ولی چیزی از آن نمی‌فهمیدم و غرض مؤلف را از آن سخنان درنمی‌یافتم از این رو دوباره از سر خواندم و چهل بار تکرار کردم چنان‌که مطالب آن را حفظ کرده بودم اما به حقیقت آن پی نبرده‌بودم. چهره مقصود در حجاب ابهام بود و من از خویشتن ناامید می‌شدم و می‌گفتم مرا در این دانش راهی نیست... یک روز عصر از بازار کتابفروشان می‌گذشتم کتابفروش دوره گردی کتابی را در دست داشت و به دنبال خریدار می‌گشت به من الحاح کرد که آن را بخرم من آن را خریدم، اغراض مابعدالطبیعه نوشته ابو نصر فارابی، هنگامی که به در خانه رسیدم بی‌درنگ به خواندن آن پرداختم و به حقیقت مابعدالطبیعه که همه آن را از بر داشتم پی بردم و دشواری‌های آن بر من آسان گشت. از توفیق بزرگی که نصیبم شده بود بسیار شادمان شدم. فردای آن روز برای سپاس خداوند که در حل این مشکل مرا یاری فرمود. صدقه فراوان به درماندگان دادم. در این موقع سال ۳۸۷ بود و تازه ۱۷ سالگی را پشت سر نهاده بودم.

وقتی من وارد سال ۱۸ زندگی خود می‌شدم نوح پسر منصور سخت بیمار شد، اطباء از درمان وی درماندند و چون من در پزشکی آوازه و نام یافته بودم مرا به درگاه بردند و از نوح خواستند تا مرا به بالین خود فرا خواند. من نوح را درمان کردم و اجازه یافتم تا در کتابخانه او به مطالعه پردازم. کتابهای بسیاری در آنجا دیدم که اغلب مردم حتی نام آنها را نمی‌دانستند و من هم تا آن روز ندیده بودم. از مطالعه آنها بسیار سود جستم
چندی پس از این ایام پدرم در گذشت و روزگار احوال مرا دگرگون ساخت من از بخارا به گرگانج خوارزم رفتم. چندی در آن دیار به عزت روزگار گذراندم نزد فرمانروای آنجا قربت پیدا کردم و به تالیف چند کتاب در آن شهر توفیق یافتم پیش از آن در بخارا نیز کتاب‌هایی نوشته بودم.








در این هنگام اوضاع جهان دگرگون شده بود ناچار من از گرگانج بیرون آمدم مدتی همچون آواره‌ای در شهرها می‌گشتم تا به گرگان رسیدم و از آنجا به دهستان رفتم و دوباره به گرگان بازگشتم و مدتی در آن شهر ماندم و کتابهایی تصنیف کردم. ابو عبید جوزجانی در گرگان به نزدم آمد.
 
 

ابو عبید جوزجانی گوید: این بود آنچه استادم از سرگذشت خود برایم حکایت کرد. چون من به خدمت او پیوستم تا پایان حیات با او بودم. بسیار چیزها از او فرا گرفتم و بسیاری از کتابهای او را تحریر کردم استادم پس از مدتی به ری رفت و به خدمت مجدالدوله از فرمانروایان دیلمی درآمد و وی را که به بیماری سودا دچار شده بود درمان کرد و از آنجا به قزوین و از قزوین به همدان رفت و مدتی دراز در این شهر ماند و در همین شهر بود که استادم به وزارت شمس‌الدوله دیلمی فرمانروای همدان رسید. در همین اوقات استادم کتاب قانون را نوشت و تالیف کتاب عظیم شفا را به خواهش من آغاز کرد. چون شمس الدوله از جهان رفت و پسرش جانشین وی گردید استاد وزارت او را نپذیرفت و چندی بعد به او اتهام بستند که با فرمانروای اصفهان مکاتبه دارد و به همین دلیل به زندان گرفتار آمد ۴ ماه در زندان بسر برد و در زندان ۳ کتاب به رشته تحریر درآورد. پس از رهایی از زندان مدتی در همدان بود تا با جامه درویشان پنهانی از همدان بیرون رفت و به سوی اصفهان رهسپار گردید. من و برادرش و دو تن دیگر با وی همراه بودیم. پس از آنکه سختیهای بسیار کشیدیم به اصفهان در آمدیم. علاءالدوله فرمانروای اصفهان استادم را به گرمی پذیرفت و مقدم او را بسیار گرامی داشت و در سفر و حضر و به هنگام جنگ و صلح استاد را همراه و همنشین خود ساخت. استاد در این شهر کتاب شفاء را تکمیل کرد و به سال ۴۲۸ در سفری که به همراهی علاءالدوله به همدان می‌رفت، بیمار شد و در آن شهر در گذشت و به خاک سپرده شد.او با روش های متفکرانه بیماران را درمان می کرد.





يه عكس از بناي قديمي آرامگاه ابوعلي سينا




ادامه دارد
Read More

گذري برهمدان

با دود بر دوستان گرامي...
فرصتي دست داد تاگذري به شهرتاريخي همدان يا به قول همداني هاي عزيز پايتخت تاريخ و تمدن ايران داشته باشم....توضيحات از سايت ويكيپديا  مي باشدعكسها از خودم.. 
دربدو ورود بهآرامگاه بابا طاهرعريان شاعر و عارف نامي رفتم.......



باباطاهر همدانی معروف به بابا طاهر عریان، عارف، شاعر و دوبیتی‌سرای اواخر سده چهارم و اواسط سده پنجم هجری (سده ۱۱م) ایران و معاصر طغرل بیک سلجوقی بوده‌است. بابا لقبی بوده که به پیروان وارسته می‌داده‌اند و عریان به دلیل بریدن وی از تعلقات دنیوی بوده‌است.


برخی معتقدند ترانه ‌ها یا دو بیتی‌های باباطاهر در بحر هزج مسدس محذوف و به لری سروده شده‌است. برخی محققان زبان وی را راژی و یا راجی و رازی دانسته‌اند که از گویش‌های قدیمی اهالی ری هستند.دو قطعه و چند غزل و مجموعه کلمات قصار به زبان عربی و کتاب سرانجام از آثار دیگر اوست. کتاب سرانجام شامل دو بخش عقاید عرفا و صوفی و الفتوحات الربانی فی اشارات الهمدانی است. چند نمونهاز رباعيات بابا طاهر:




از خاندان و تحصیلات و زندگی بابا طاهر اطلاعات صحیحی در دسترس نیست اما بنا به نوشته راوندی در راحةالصدور، بابا طاهر در سال ۴۴۷ هجری با طغرل سلجوقی دیدار کرده و مورد احترام او نیز قرار گرفته‌است. در یکی از دوبیتی‌های مشهورش سال تولدش را به حروف ابجد گنجانیده که پس از محاسبه توسط میرزا مهدی خان کوکب به سال ۳۲۶ هجری رسیده‌است. او پس از ۸۵ سال زندگی وفات یافته‌است. آرامگاه وی در شمال شهر همدان در میدان بزرگی به نام وی قرار دارد. بنای مقبره بابا طاهر در گذشته چندین بار بازسازی شده‌است. در قرن ششم هجری برجی آجری و هشت ضلعی بوده‌است. در دوران حکومت رضاخان پهلوی نیز بنای آجری دیگری به جای آن ساخته شده بود. درجریان این بازسازی لوح کاشی فیروزه‌ای رنگی مربوط به سده هفتم هجری بدست آمد که دارای کتیبه‌ای به خط کوفی برجسته و آیاتی از قرآن است و هم اکنون در موزه ایران باستان نگهداری می‌شود. احداث بنای جدید در سال ۱۳۴۴ خورشیدی با همت انجمن آثار ملی و شهرداری وقت همدان و توسط مهندس محسن فروغی انجام شده‌است. این بنای تاریخی طی شمار ۱۷۸۰ مورخه ۲۱/۲/۱۳۷۶ به ثبت آثار تاریخی و ملی ایران رسیده‌است. در اطراف بنای جدید فضای سبز وسیعی احداث شده است.


افسانه های زیادی درباره زندگی و کرامات بابا طاهر موجود است. نقل شده است که بابا طاهر از دانش آموزان مکتبخانه همدان می پرسد که راه کسب آگاهی را به او نشان دهند. دانش آموزان در جواب به شوخی می گویند که او یک شب زمستانی را در یک مخزن آب سرد بگذراند! سپس بابا طاهر به نصیحت آنها عمل می کند و صبح به اشراق می رسد و از سر شوق فریاد می زند که "دیشب من کرد بودم و امروز صبح عرب شده ام". افسانه دیگر این است که گرمی آتش روح بابا طاهر موجب ذوب شدن برف های کوه الوند می شده است!برخی بر این باورند که نگارش کتاب "سرانجام" به سبب آن است که بابا طاهر یکی از بزرگان آیین "اهل حق" بوده است


چند عكس ديگه ....از آرامگاه بابا طاهر:




ادامه دارد.......
Read More

مجوسيان بشارت دهنده - فرش هاي ساوه SAVEH Carpet -Magi who visited the infant Jesus

SAVEH Carpet Properties
Visibility: SAVEH rugs and carpets have geometric patterns.
Quality: SAVEH rugs and carpets are of excellent quality and are durable.
Size & Shapes: SAVEH rugs and carpets come in different sizes, but the majority of them are mid-size (4 x 6 to 8 x 10 feet).
Color: Dark red and powerful blue colors predominate, with ivory forming a beautiful contrast. There are other colors such as soft green and blue and brown found in newer carpets.
Texture: Soft wool; thin, tight pile.
Foundation: Warps is mostly cotton; wefts is either cotton or wool.
Knots: Inspection of the back of the carpet is important because the weavers in SAVEH use Turkish knots. The quality of the carpet depends upon the number of knots, which varies, but averages from around 120 KPSI (30 RAJ).








tombs of the Magi who visited the infant Jesus are located in the ruins of SAVEH, IRAN.

"There were only two Persian Magi here: just as there were evidently only two buried at Saveh, only two portrayed on the enigmatic tiles, only two in the Mandaean account, and only two depicted in one of the oldest catacombs under Rome." Paul William Roberts, Journey of the Magi (1995) p. 342


Read More

ساوه

ساوه در گذر زمان





از جمله نامهايي که با صفحات تاريخ آشنايي ديرينه دارد نام ساوه است. شهري که تقدم تاريخي آن به عهد باستان باز مي گردد و غناي فرهنگي آن ياد آور حضور بزرگان علم و ادب و هنر در ايران خطه از سرزمين ايران است. عده اي پيدايش آن را به روزگار کيخسرو نسبت داده اند و گروهي نام آن را ماخوذاز واژه اوستايي "سوا" Sava و يا واژه پهلوي "سوکا" Savaka دانسته اند.

تاریخ طبری کهن ترین تاریخی است که نام ساوه در آن آمده است. در اواخر دوره ساسانی ودر اوایل دوره اسلامی یعنی سال 22 هجری ، ساوه جزو ایالت کوهستان یا جبال بوده است.

در سال 617. ه . ق برابر 1220 میلادی شهر ساوه توسط مغولان ویران و مردم آن قتل عام شدند. در فاصله دو قرن بمرور زمان ویرانیهای ناشی از جمله چنگیز و ایلخان تیمور مرمت گردید و بواسطه واقع شدن بر سر شاهراههای ایران دوباره رونق یافت، بویژه راهی که سلطانیه مرکز ایلخانان را به قم و اصفهان و ری و کاشان می پیوست.

ساوه يكي از شهرها و مناطق باستاني بازمانده از دوره ساساني است. تپه باستاني ساساني آسياباد(اسيرآباد) در مجاورت شهر، همچنين تپه ها و محوطه هاي تاريخي هريسان، خرم آباد، آوه و امثالهم نشانگر قدمت اين شهر مي باشد. ساوه در روزگار پارتيان با نام (سواكينه) يكي از منازل مهم ميان راهي و در سده هفتم قبل ازميلاد يكي از دژها و منازل سرزمين ماد به شمار مي رفته است. از وضعيت ساوه در روزگار پيش از اسلام اطلاع دقيقي در دست نيست، ولي از قرن دوم هجري به بعد در مورد اين شهر اطلاعات و روايات مكتوب زيادي در دست است. ورود حضرت معصومه (ع) به ساوه درراه سفر به خراسان و بيماري ايشان در ساوه نخستين رويدادي است كه در تاريخ اوايل دوران اسلامي اين شهر ذكر شده است.


حمدالله مستوفی درباره ساوه چنین نوشته است:
« در اول در آن زمین بحیره(دریاچه)بوده و در شب ولادت رسول اکرم (ص) آب آن به زمین فرو شد و آن از مشروبات بوده است و بر آن زمین شهری ساختند.بانی آن معلوم نیست و در حمله مغولها باروی آن دچار خرابی شد و خواجه ظهیر الدین علی بن ملک شرف الدین ساوجی آن را عمارت نمود. هوایش به گرمی مایل است و آبش از رودخانه مزدقان و قنوات مشروب می شود.»

 
شهرستان ساوه يکي از شهرستان‌هاي استان مرکزي است كه از دو بخش به نام هاي مرکزي و نوبران تشکيل شده است و قطب صنعتي كاوه كه يكي از قطب هاي بزرگ كشور است در اين شهرستان واقع شده است. از محصولات معروف و شناخته شده ساوه مي توان به انار ساوه اشاره نمود.


دهستان‌ها

 
دهستان‌های بخش مرکزی:

• دهستان طراز ناهید

• دهستان قره‌چای
• دهستان نورعلی بیک
• دهستان شاهسونکندی

نقاط شهری: ساوه
دهستان‌های بخش نوبران:
• دهستان کوهپایه (شهرستان ساوه)
• دهستان بیات
• دهستان آق‌کهریز

نقاط شهری: غرق‌آباد - نوبران
شهرستان ساوه به دلیل موقعیت جغرافیایی و ارتباطی همواره در طول تاریخ مورد توجه بوده و به همین دلیل آثار، ابنیه و جاذبه های سیاحتی و زیارتی متعددی مربوط به دوره های مختلف تاریخی در این شهرستان وجود دارد.

مکان های دیدنی شهرستان ساوه "نياز به تكميل شدن دارد"

• مسجد جامع ساوه: بنای مسجد جامع ساوه بعنوان یکی از آثار ارزشمند هنر معماری، نقاشی، کاشی کاری ، و گچبری است. از خصوصیات این بنای تاریخی، مذهبی نمود هایی از 3 مقطع تاریخی (قبل از اسلام ، قرون اولیه اسلامی ، و دوران صفوی) در آن است.


• قلعه آردمین: این قلعه در روستای آردمین واقع در 56 کیلومتری جاده ساوه – همدان و در سه راهی غرق آباد است.


• مناره مسجد جامع: در گوشه شمال شرقی و بیرون از چهار دیواری مسجد جامع ساوه، مناره ای رفیع و تماماً از آجر مربوط به دوره سلجوقی واقع گردیده است.


• بنای مسجد انقلاب (قرمز): در ضلع شمالی میدان قدیمی ساوه (انقلاب) واقع شده که به خاطر تزئینات و کتیبه های قرمز رنگی که در این مسجد وجود دارد آنرا مسجد قرمز نیز می گویند.

• کاروانسرای باغ شیخ: این کاروانسرا در 6 کیلومتری شرق ساوه یکی از آثار با ارزش اوایل قاجار به همراه مجموعه ای از آب انبار و حسینیه احداث گردیده است.

• پل تاریخی سرخده: بنای پل در جنوب شهرستان ساوه در کیلومتر 13 جاده یل آباد به قزقلعه قرار دارد.

• قيزقلعه

• بقعه اشموئيل نبي

• امامزاده سید اسحاق: در شرق ساوه در ابتدای جاده آسفالته ساوه به قم قرار دارد. امامزاده سید اسحاق از نوادگان امام موسی کاظم(ع) مدفون می باشد. این بنا متعلق به عصر سلجوقیان و قرن هفتم ه . ق است.

گویش و زبان
مردم مرکز شهرستان ساوه فارس زبان می باشند که در مرکز شهر سکونت دارند اما عده ای از اهالی روستاهای مرکزی ترک زبانند وعده اي هم به صورت چادر نشین دایما در حال حرکت می باشند.
مشاهیر ساوه  "البته بصورت اختصار بعدا شرح كامل آن را خواهم نوشت"

• ابن سهلان ساوجی

• خواجه نصیر ساوجی طوسی: از علما بزرگ ریاضی ، نجوم و حکمت ایران و نیز یکی از فقهای مذهب تشیع در قرن هفدهم می باشد.

• علامه تاج الدین آوی: از علما و فقهای مشهور شیعه در زمان ایلخانیان ( قرن هفتم و هشتم ه ق ) بوده است.

• خواجه جمال الدین سلمان بن علاءالدین محمد ساوجی: مشهور به سلمان ساوجی، وی از شاعران و غزل سرایان نیکو سخن در قرن هشتم هجری قمری و هم عصر حافظ بوده است. دیوان شعر وی مشتمل بر دوازه هزار بیت است.

• ملا صالح ساوجی: در زمان سلطان حسین صفوی ( قرن دوازدهم ه ق ) می زیسته است. تالیفات وی عبارتند از : الحدیده الحسینیه – الدره العلویه

• میرزا موسی طبیب ساوجی: وی پزشکی حاذق و نویسنده ای توانا بوده که در زمان ناصر الدین شاه می زیسته است.

• شهید دکتر مصطفی چمران: در سال 1311 ه ش متولد شد. او فرزند حسن چمران ساوجی بود که از روستای چمران بخش نوبران ساوه به تهران مهاجرت کرد. دکتر چمران پس از شروع جنگ تحمیلی در شهریور ماه سال 1359 به خط مقدم جبهه رفت و ستاد جنگهای نا منظم را تاسیس و فرماندهی نمود. سرانجام پس از سالها مجاهدت در 31 خرداد 1360 در منطقه جنگی دهلاویه به شهادت رسید.

•علامه عسگري
جمعیت
بنابر سرشماری مرکز آمار ایران، جمعیت شهرستان ساوه در سال ۱۳۸۵ برابر با ۲۳۷۸۱۳ نفر بوده است.
منبع: سايت صدا و سيماي استان مركزي




Read More

سفرنامه

يگن غيبت خوب نيست اما نه همه نوعش


ميگين چرا لطفا با من باشين تا بگم: امروز كلاس اول رو كه رفتم. بچه ها گفتند كه استاد نيامده و تا ساعت سه بيكاريم اون موقع ساعت حدودا ده و چهل دقيقه بود. مدتي بود كه فكر بازديد از آثار تاريخي تيمره خمين را در سر داشتم . اين بود كه بدون هيچ معطلي راه افتادم . به دو راهي خمين - محلات، بعد از باقر آباد رسيدم  به طرف خمين حركت كردم كه اين مزرعه زيبا رو ديدم حيفم آمد يه عكسي ازش نگيرم.



بعد حدود بيست و پنج كيلو متري رفته بودم كه ماشين پليس رو ديدم زدم بغل:
سلام ببخشيد مي خوام برم منطقه تيمره..بندگان خدا به هم نگاه كردند و اظهار بي اطلاعي كردند يكيشون پرسيد: كجا هست توضيح دادم يه منطقه باستانيه دانشجويم و ميخوام برم اونجا رو ببينم ديدم يكي ديگه شون به حالت شوخي گفت: به نظر نمياد دانشجو باشي.."ْابد منظورش آثار باستاني و گنج و..." رفتم طرف ماشين كه كيفمو بيارم كه گفت شوخي كردم...
گفتم شايد برا شما عجيب باشه اما من عاشق اين جاهام تازه بعضي ها به من ميگن ديوانه اي دوباره همون مامور پليس به خنده و شوخي گفت نه آقا پولات زيادي زده نمي دوني چه جوري خرجش كني...
خداحافظي كردم و راه افتادم تا نزديكي خمين: باز هم از چند نفر پرسيدم خبر نداشتند. فكر كنم اينم ميدان مدرس خمين باشه:


شماره ميراث فرهنگي خمين رو گرفتم: ساعت 12:01 شده بود كه زنگ زدم .......... كسي گوشيو برنداشت شايد شماره اشتباه بوده...
داخل شهر آدرس يه بنده خدائي بنام آقاي سهرابي رو داد. فروشگاه لاستيك داشت كه اطلاعات زيادي هم داره اينم عكسش:


يه انسان بسيار شريف و....بعد از اينكه آدرسو گرفتم به طرف سعيد آباد حركت كردم- سعيد آباد حدودا 15 كيلومتر از طرف خمين به گلپايگان است كه جزء استان اصفهان ميشه _ بعله اصفهان هم رفتيم و در بين مسير از يه جناب سرگرد پليس هم آدرس گرفتم كه ايشون ميشناخت و تا سعيد آباد رو آدرس داد منم رفتم و رفتم تا رسيدم به سعيد آباد،


 اما داخل روستا كه طبق آدرس رفتم از اونطرف بيرون آمدم و رفتم و رفتم تا راه خاكي تموم شد و رسيدم نزديك رودخانه كه اينجا هم اين بنده خدا راهنمائيم كرد.



و منم از راه خاكي كه گفته بود رفتم و رفتم ...ولي ديگه نرفتم به اينجاها كه رسيدم راستش چون تنها بودم و جاده هم بخاطر عمليات گاز رساني وضع مناسبي نداشت ترسيدم جلوتر برم اگه ماشين خراب ميشد...


برگشتم گفتم يراست ميرم خورهه حالا شايد بپرسين خورهه كجاست: ميگم بهتون خورهه بعد از آبگرم محلات در مسير آبگرم به جاده اصلي دليجان به سلفچگان است. از دو راهي كه تابلو هم دارد ده كيلومتر بري ميرسي به دهكده خورهه "البته به نظر من بسيار زيبا با ساختمان هاي شيك بود كه شباهتي به روستا نداشت و ميشه اونو يه بخش معرفي كرد"
و اينم عكساي محوطه تاريخي خورهه:





                                                      ببينين اين ستون با آخرين متد مرمت شده


واين هم بهترين شيوه نگه داري سر ستون ها



اه خدايا شكرت من كلي جاها رو گشتم دنبال اين حكاكي هاي تاريخي مربوط به قبل از پيدايش خط خدا رو شكرت كه اينجا يه چند تائي پيدا كردم البته با راهنمائي اين دوست عزيزاز اهالي خورهه


يه عكسم از خودم گرفت:

                          

حكاكي هاي مربوط به قبل از پيدايش خط:




پسر اين چه كاريه داري ميكني دوبار اين دوربين فلك زده بخاطر خودخواهي صاحبش كه ميخواد عكس بگيره افتاده ولي اين بارم دل رو به دريا زدم و روي يه سنگ گذاشتم و اين عكسو گرفتم.

                                                     مجيد آماتور در حال جستجو براي آثار بيشتر



ببينين چي پيدا كردم



نوشته اي مربوط به هفت صد سال قبل و


چند عكس ديگه هم تقديم شما:


 

حفاري مربوط به قاتلان ميراث فرهنگي
راستي منم مث شما فك ميكردم اينجا كشف نشده كه كسي بفكرش نيست ولي مثل اينكه..



از وجود يه چنين جائي اطلاع ......

واما:

                                                                       نتيجه گيري اخلاقي:

غيبت چيز خوبيه البته از نوع عدم حضور استاد سر كلاس

Read More